9 ماه عاشقی با توو

9 ماهگی و سیسمونی

سلام عزیز دل مامانی...پسر عزیزم....خوبی ببخشید که خیلی وقته نیومدم اینجا برات چیزی ننوشتم...بذر به پای بی حوصلگی این روزهای آخر.... دیگه چیزی نمونده مامانیا...کمتر از 20 روز دیگه میای پیشمون عزیز دلم....نی نی نازم..... ماشالله بزرگ شدی و دیگه جات تو دل مامانی تنگ شده دیگه مثل سابق نمیتونی شیطونی کنی ولی کماکان هنوز هم با وجود جای تنگ باز هم ووروجک خودمی هی این ور اونور میچرخی..فدات بشم...این روزا خیلی هم سکسکه میکنی....قربوت برم من که وقتی به باباییت نشون میدم ازذوقش اشک چشاش جاری میشه.... الان دقیقا شما 36 هفته و 5 روزته قربون قد بالای نازت بشم .... راستی اومدم بگم سیسمونیتم کامل کامل شده ..تازه جشن هم گرفتیم...کلی هم مهمون اومد...
7 مهر 1393

7 ماهگی..

سلام جااااااان مادر اومدم بگم 7 ماهگیمون مبارک ..... افتادیم تو سرازیری...من از این اتفاق خرسندم.......خوشحالم از اینکه هنوز هم با منی و هنوز هم با تو ام..وهنوز هم منتظر ...و چه انتطار شیرینی ...... پسرک کوچکم  ممنونم که 7 ماه عاشقی رو یادم دادی... 7 ماه صبوری رو یادم دادی....یادم دادی که چطور پایبند باشم به عشق ...به خواستنت و به داشتن همه ی داشته ها... ممنونم که همدلی رو یادمون دادی.. ممنونیم از اینکه وجودت رو به ما هدیه دادی...و هدفمند کردی روزهای گذران زندگیمون رو... خدایا ممنونیم به خاطر تموم  عاشقی هامون..... ...
29 تير 1393

26 هفتگی

سلام کیانم...سلام پسر نازم....خوبی مامانی...فدات بشم من که امروز برا اولین بار احساس کردم که داری سکسکه میکنی تاج سرم...خخخخخخخخخخخخخخ... 26 هفتگیت مبارک عزیز دلم....دیگه ماشالله بزرگ شدی جان مادر.... کم کمک داریم وارد سه ماهه ی سوم و آخر بارداری میشیم قهرمان کوچولوی زندگی من.... خدارو هزار مرتبه شکر که 6 ماه رو به سلامتی گدروندیم و به اینجا رسیدیم ...خدای بزرگ تا اینجا مراقبمون بوده ان شالله که ما بقی راه رو هم زیر سایه  خودش بگدرونیم....  
20 تير 1393

خبرای خوب...

سلام فوتبالیست من خوبی...چه خبر.... قربون پسمل فوتبالیست خودم برم که مثل باباش عاشق شوت زده....فدات بشم...من که شکم مامانتو با زمین فوتبال اشتباه گرفتی تا میتونی شوت و لگد میزنی...قربن اون پاهای کوچمولوت برم من....ایشالله هر وقت اومدی ..بزرگ شدی با باباییت میرین زمین فوتبال و از نزدیک میبینی تا میتونی اونجا بازی و شیطونی میکنی...ان شالله...فقط سر وقت و به موقع بیا پسرم... دیروز من و باباییت بالاخره رفتیم و تخت و کمدت رو سفارش دادیم گلم...خیلی خوشگلن..ایشالله وقتی دیدیشون ازش خوشت بیاد...تازه یادم رفته بهت بگم که با مامانی هو رفتیم و کلی چیز میز برا سیسمونیت خریدیم که همشون خونه مامانی هستن و جند وقت دیگه که اتاقت رو آماده کردیم میاریم ...
18 تير 1393

خدایا بی نهایت شکر...

سلام گل پسر مامان....بعد یک هفته اومدم .....خدارو شکر وارد هفته 25 شدیم و شما بزرگتر شدی ....زیباتر شدی....و من مادر تر.......... نمیخوام اتفاقات این هفته رو مرور کنم....ولی فقط میگن خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بی نهایت شکر .. شکر برای بودنت.... پسرم بدوووون با تمموم درات جانم عاشقتم .....بمان با من.... ...
13 تير 1393

بدون عنوان

سلام گل پسر مامان...سلام کیان من...خوبی مامانی..جات خوبه...فدات بشم من...که امروز وارد هفته ی 24 شدیم مامانی....و شما روز به روز داری بزرگتر و آقا تر میشی....قربونت برم  که انقدر قوی شدی که وقتی محکم میزنی به شکم مامانی لباسم میپره بالا....وای که چقدر من ذووووق میکنم فدات بشم......تنها فقط 16 هفته به بغل گرفتنت زمان مونده گل من.... بای بای پسری من....بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس تنها ...
4 تير 1393

روزشمار عشق

هفته به زمینی شدن عشق آسمونی باقی مونده و ما اسم این عشق رو   نهادیم.....   باشد که نامدار باشی پسرم...... ...
28 خرداد 1393