9 ماه عاشقی با توو

دومین سونو

1392/12/22 15:25
نویسنده : مادر
231 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وروجک مامان...قربونت برم که انقدر شیطون بلایی ....

حالت خوبه نفسکم....قربونت برم که روز به روز داری بزرگتر میشی و شیطون تر...

ناز من...برات بگم از روزی که قرار بود بریم سونو تا اگه خدا صلاح بدونه و قسمتمون باشه شما رو برا اولین بار ببینیم....نمیدونم از چه جملات و کلماتی استفاده کنم تا عمق احساس و استرس انروزمو برات شرح بده...

روزی بودپر از استرس...پر از دلشوره و تشویش..هزار فکر ناجور....تپش قلبم به اوج خودش رسیده بود دستام میلرزید . احساس میکردم تموم بدنم لرز داره....و امون از قطرات اشکی که بی گدار به آب میزدن و دل دیوونمو رسوا میکردن......تا اینکه رسید لحظه ی موعود ..خانوم دکتر صدام کرد و رفتم رو تخت دراز کشیدم...ولی اصلا صدایی از گلوم بیررون نمیومد و اشک هم همیذاشت چیزی ببینم ..دست خودم نبود و استرس تقریبا خفه ام کرده بود...از ته دلم فقط خدا رو صدا میزدم....خدایی که تا اینجای کار همیشه همیشه باهام یار بود و یاور...خدایی که تو هر لحظه لحظه ی با تو بودن به شدت حسش کرده بودم....زیر لب تموم دعا ها و آیه هایی که بلد بودم و میخوندم...صورتمو رو به دیوار کرده بودم و فقط منتظر صدا بودم ....

یا حضرت زهرا خودت نگه دار نیه ی جودم باش....چند ثانیه گذشت و هنوز خانوم دکتر حرفی نزده بود و این بر استرس من زیاد میکرد ...فقط خدا رو صدا میکردم ازش خواستم اگه صلاح من در نبودنشه پس راضیم به رضای توووو....

همین جا بود که خانوم دکتر گفت مامان کوچولو اینم وروجکت....اینم قلب کوچولوش.....قلب

وای خدای من نمیتونستم هضم کنم این حرفو ....فقط داشتم شکر میکردم و دعا میخوندم...خانوم کدکتر میگفت قلبشو میبینی ولی من هیچی نمیدیدم چشام تار تار بود و چر از اشک..اینبار اشک شوق بود....

اشکی که هزار بار شیرینتراز عسل.بود....دوباره و دوباره قلبتو بهم نشون داد و من زیر لب دعا میکردم دعا برا ی همه کسایی که مثل من آرزوی دیدن اون تصویر زیبای متحرک رو داشتن....

دیدن قلبی که در وجود آدم میزنه.... از خدا خواستم به حق علی اصعر حسین نی نیم رو سالم بهم برسونه....

بعد هم  خانوم دکتر بابایی رو صدا کرد تا اون هم قلب کوچولو ببینه...بابایی هم حال نچندان بهتر از من داشت..میتونستم آرامش رو تو چشاش ببینم...آرامش بعد از 7 هفته استرس.....

بعد از اونجا انگار دیگه یه آدم دیگه بودم ...حال خودم نبودم...و همه اینا رو مدیون خدای خوبم هستم..خدایی که بودنش تنها سرمایه زندگیمونه....تنها امید لحظه های نا امیدمون....

"ایاک النعبد و ایاک النستعین"  تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میجویم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)